سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ایوون رویا

 

خش خش برگها
عبور آب

چند پرنده ی کوچک
و رفت و آمد چند عابر
این همه دنـ ـیای آن نیمـ ـکت  بود

گاهی کسی رویش می نشست
یک عابر شاد که با کودکش می خندید
یا آن پیرمرد تنها که با حسـ ـرت آه می کشید
گاهی تکیه گاه چند جوان پرشور
یا جاده ای برای ماشین های چند کودک
چه دنیای زیبایی داشت این نیمکت
آرام برخواستم
با خودم  گفتم:
کاش دنیای من هم
اندکی شبیه به دنیای این نیمکت می شد
کـ ـاش ..


یکشنبه 91/7/30 | 11:19 صبح | مائده | نظر
Shik Them