ایوون رویا
دستهایت را زیر تنهاییم ستون کن…
که من از آوارگی بی تو میترسم…

آرام آرامم ...
مثل مزرعه ای که تمام محصولاتش را ملخ ها خورده اند …
دیگر نگران داس ها نیستم …

بـراے خودت زنـدگے کـن…
کسے کہ تو را دوست داشته باشد
براے داشتنت مے جنگد…
اما اگر دوستت نداشـته باشد
بـہ هر بهانه اے میرود

همیشه که باشی از تـــــــو خسته میشوند
همان مردمانی که اگر نباشی می گویند بی معرفتــــــی...

صبرت که تمام شد نرو…
.
.
.
.
.
معرفت تازه از اینجا شروع میشه…

این روزها یک تلنگر کوچیک
یک بی توجهی ساده ...
کافیه تا بشینم ساعتها به حال خودم گریه کنم !
دلخوشی هام کم شدن و دغدغه هام زیاد !!!
خدایا چه خوبه که تو هستی ...!!!



صبر فریب بزرگیست.............
عمریست با غورها کلنجار میروم
حلوا نمیشود.......!

حتی به بالاترین بها! . . .
ولی . . .
آنگونه که بخواهم خرج میکنم . . . .،
برای آنهایی که لایق هستند .
