سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ایوون رویا

 

گریه نکن مرد.

 

مرد که گریه نمی کنه...

 

 میدونم که این ترازو تمام سرمایه زندگیت بوده ولی ناامید نشو... 

 

خدا باارزش ترین دارایی توست،

 

اون کسی باید گریه کنه که از دارایی تو غافله...

 


چهارشنبه 92/2/18 | 8:50 صبح | مائده | نظر

 

بــــــاور کن خیلی حـــــــرف است

 

وفـــــــــادار دســـــــــت هایی باشی ،

 

که یکبار هم لمســـــــشان نکرده ای…


چهارشنبه 92/2/18 | 8:44 صبح | مائده | نظر

 

یکرنگ که باشی

 

زود چشمشان را میزنی،

 

خسته میشوند از رنگ تکراریت،

 

این روزها دوره ی رنگین کمان هاست…


چهارشنبه 92/2/18 | 8:37 صبح | مائده | نظر

 

 


به انتهای بودنم رسیده ام

 

اما …

 

اشک نمی ریزم…

 

پنهان شده ام پشت لبخندی که درد میکند…


یکشنبه 92/2/8 | 10:29 صبح | مائده | نظر

normal_1 (1)~2

این روزها…

 

انسان ها تنهایی ات را پر نمیکنند..

 

فقط خلوتت را میشکنند…


یکشنبه 92/2/8 | 10:12 صبح | مائده | نظر

 

از چوپان پیری که دیگر توان چوپانی نداشت پرسیدند…

 

چه خبر؟؟

 

با لهن  تلخی گفت:

 

گرگ شد!

 

… آن بره ای که نوازشش میکردم…

 

یکشنبه 92/2/8 | 10:10 صبح | مائده | نظر

 

دیگر احتیــاط لازم نیستــــــ…

 

شکستنی ها شکست،

 

هرطور مایلیـــــد حمــــل    کنیــــــد…!!!


پنج شنبه 92/2/5 | 10:55 صبح | مائده | نظر

 

تلخی این روزهایم را ببخشید…

 

دیگر قندی در دلم آب نمیشود…


پنج شنبه 92/2/5 | 10:52 صبح | مائده | نظر

 

من ماندم و 16 جلد

 

لغت نامه که هیچ کدام از واژهایش

 

مترادف “دلتنگی” نمیشود…

 

کاش دهخدا میدانست دلتنگی معنا ندارد!!

درد دارد…


پنج شنبه 92/2/5 | 10:50 صبح | مائده | نظر

 

 

یادداشت های سوخته ام را

 

به همراه تمام ناگفته هایم…

 

در بطری نهاده …و به دست امواج دریا سپردم…

 

سالها گذشت و من…در انتظار اینکه پیغامی از تو نرسید…

 

مآیوسانه از امواج دریا دل بریدم…

 

اما حیف..

 

بعد مدتهافهمیدم…تقصیر تو نبود

 

گناه از دریا نیز نبود…تقصیر من بود…

 

در بطری باز مانده بود…


پنج شنبه 92/2/5 | 10:48 صبح | مائده | نظر
<   <<   26   27   28   29   30   >>   >
Shik Them