سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ایوون رویا

 

اولین روز بارانی را به خاطر داری ؟


غافلگیر شدیم ، چتر نداشتیم ، خندیدیم ، دویدیم و به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم !


دومین روز بارانی چطور ؟


پیش بینی اش را کرده بودی ، چتر آورده بودی و من غافلگیر شدم ؛

سعی می کردی من خیس نشوم و شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود !

و سومین روز چطور ؟


گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری ،

 

چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شد !

و چند روز پیش را چطور ؟

به خاطر داری که با یک چتر اضافه آمدی و مجبور بودیم برای اینکه پین های

 

چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر راه برویم !

فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم تنها برو …


جمعه 92/7/19 | 6:40 عصر | مائده | نظر

 

کاش می شد که کسی می آمد


این دل خسته ی ما را می برد

چشم ما را می شست


راز لبخند به لب می آموخت

کاش می شد دل دیوار پر از پنجره بود


و قفس ها همه خالی بودند

آسمان آبی بود

و نسیم روی آرامش اندیشه

...

 


جمعه 92/7/19 | 6:35 عصر | مائده | نظر

 

دستش را بگیر ...

با عشق نوازشش کن

دعوتش کن به یک رقص

بگذار با قدم‌هایی‌ که به سویِ تو می‌‌آید

از خودش دور شود .

شاید نمی‌‌دانی‌

آغوش یک مرد

گاهی‌

دنیایِ زنی‌ را خراب می‌‌کند !

گاهی‌ ، آباد

... دستش را بگیر

نوازشش کن

دعوتش کن به یک رقص

حواست باشد

دنیای یک زن هیچ وقت خبرت نمی‌‌کند...



پنج شنبه 92/6/14 | 4:47 عصر | مائده | نظر

Avazak_ir-Love11393

 

خدایا

شبیه کسی که از یک آدرس ،

 

تنها پلاکش را می داند . . .


در ازدحام آدمها و خیابانها ،

 

دنبال  دستهایت می گردم . . . !

 


پنج شنبه 92/6/14 | 4:44 عصر | مائده | نظر

n

خدایـــــا

 

این بند دل آدم کجاست؟؟

 

ک گاهی با یک

 

اسم..

 

نگاه..

 

با حضور یک نفر..

 

و یا با یک لبخند “پاره میشود


پنج شنبه 92/6/14 | 4:41 عصر | مائده | نظر

uo

 

سختــی تــنهــایی را وقتـــــی فــــهمیـــدم


کــــه دیــدم مترسک

 

بـه کــلاغ میــــگویــد

 

هرچــقدر دوستـــــداری نوکــ بزن

 

فقـــط تنهــام نــذار!!

 


پنج شنبه 92/6/14 | 4:40 عصر | مائده | نظر

 

naghmehsara.ir (11)

 

 دلــتـــنـــگــی پـــــیـــچـــیــده نــــیـــســـت. . .

 

یـــــکــــ دل . . . ! یـــــکـــ آســـمــــان

 

یـــــکــــ بــــغـــض

 

و آرزو هــــای تــــــرکـــــ خـــــورده

 

بـــــه هــــمــــیــــن ســادگــــی


پنج شنبه 92/5/24 | 11:28 صبح | مائده | نظر

naghmehsara.ir (24)

 

کوه غمی از کف چهاردیواری ام زاده می شود

 

سقفم را در هم می کوبد

 

سقف آسمان پیداست

 

آسمانم بوی غم می دهد..


پنج شنبه 92/5/24 | 11:24 صبح | مائده | نظر

naghmehsara.ir (25)

 

تنهایی یعنی …

 

عبور می کنم هر روز

 

از کنار نیمکت های خالیه پارک….

 

طوری که انگار کسی در نیمکت های آخرین

 

انتظارم را میکشد و به انجا که میرسم باید…..

 

وانمود کنم که باز هم دیر رسیده ام!!!!


پنج شنبه 92/5/24 | 11:22 صبح | مائده | نظر


یکـ دقیقه سکوتــ !



بخــاطـــــــــــرِ تمــامِ آرزوهایــــی کــه در حـــدِ یکـــــ فکـــر مانـــدنــد



بخاطـــــرِ شبـهایـــی که با انـــدوه سپری کـــردیـــم




بخاطـــرِ قلبـــی که زیر پای کسانی که دوستشان داشتیم لِه شــــد



به خاطــــرِ چشمانـــی که همیشه بارانی ماندنــــد




یکــــــــــــــ دقیقــه سکوتـــــــــــ !



به احترامِ کسانی که شـادی خــود را با ناراحتــــــ کردنمان به دست آوردنــد




بخاطرِ صداقتـــــــ که این روز هــا وجودش فراموش شده است


بخاطـــرِ محبّتــــ که بیشتر از همه مورد خیانت واقع گردیـــد


یکـــــــــــــــــ دقیقه سکوتـــــــــــــ !




به خاطـــرِ حرف هایــــی که هیچ وقتـــــــ گفته نشـــد



برای احساسی که همیشه نادیــــــده گرفته شــــد ...


چهارشنبه 92/5/9 | 10:30 عصر | مائده | نظر
<   <<   21   22   23   24   25   >>   >
Shik Them