ایوون رویا
احساس پرانتزی را دارم که
همه ی اتفاقات خوب داخل آن اتفاق مے افتد .
آری...
من توی دلم پرانتز کشیدم و خدا را مهمان قلب کوچکم کردم ...
ما فکـر میکنیـم بدتـرین درد ؛
از دسـت دادن ِ کسـیه که دوستـش داریم !
امـا …. حقیقـت اینه که :
از دست دادن ِ خــودمـون ،
و از یــاد بردن ِ اینکه کـی هستیـم ! و چقدر ارزش داریم ….
گـاهی وقتــها خیلــی دردنــاک تـره … !!
مـن ..
دعــــا میکــــنم ..
تـــــو را داشــتـه بــــاشـم ..
تـــــو ..
دعــــا مــی کنـــی ..
دیگـــــر نبــــاشـــم !
…
بیـــــــــچــاره خـــدا
دیر آمدی موسی
دوره اعجازگذشته است
عصایت را به چارلی چاپلین هدیه کن
تاکمی بخندیم....
دل خوش از آنیم که حج میرویم
غافل از آنیم که کج میرویم
کعبه به دیدار خدا میرویم
او که همین جاست کجا میرویم؟؟
یادمان باشد : وقتی کسی را به خودمان وابسته کردیم !
در برابرش مسئولیم.
در برابر اشکهایش ؛
شکستن غرورش ،
لحظه های شکستنش در تنهایی و لحظه های بی قراریش.
واگر یادمان برود !
در جایی دیگر سرنوشت یادمان خواهد آورد ،
واین بار ما خود فراموش خواهیم شد !!!
خداوندا:
دقیق یادم نیست آخرین بار
کی خودم را پیداکردم
اما خوب یادم هست
هرگاه که گم شدم
دستم در دست تو نبود
من همیشه از اول قصه مادربزرگها میترسم
چون همیشه به واقعیت میپیوندد
یکی بود...یکی نبود...
نبودنت آزار می دهدمرا.. حتی در مجازی ترین دنیای امروزی.. “من”دلبسته ام به اسمی که میدانم می فهمدمرا من دلخوش کرده ام به دیدن نام تو با نبودنت” این دلخوشی کودکانه را از من نگیر”
گآهی دِلــَت نــِمیخوآهــَد . . .
دیــروز رآ بِه یآد بــیآوَری . . .
اَنگــیزه ای بــَرایِ فــَردآ هـَم نــَدآری . . .!!
وَ حآل هــَم کِه . . .
گآهی فــَقــَط دِلــَت میخوآهــَد . . .
زآنوهایــَت را تــَنگ دَر آغوش بــِگیری . . .
وَ گوشــِه ای اَز گوشــِه تــَرین گوشـِه ای کِه می شــِنآسی . . .
گریـــه کنی