چه رسم جالبی است !!!
محبتت را میگذارند پای احتیاجت …
صداقتت را میگذارند پای سادگیت …
سکوتت را میگذارند پای نفهمیت …
نگرانیت را میگذارند پای تنهاییت …
و وفاداریت را پای بی کسیت …
و آنقدر تکرار میکنند که خودت باورت میشود که تنهایی , بیکس و محتاج !!!

آرزوهاتو یه جا یادداشت کن

و یکی یکی از خدا بخواه ؛
خدا یادش نمیره
ولی تو یادت میره که چیزی که امروز داری

دیروز آرزوش کردی !

دلتنگ شدن برای کسی ...

 این نیست که از آخرین باری که او را دیده اید

 یا با او صحبت کرده اید چقدر گذشته است !!!

 بلکه دلتنگی آن لحظه ایست که در حال انجام کاری هستید ،

 و آرزو می کنید که ...

 کاش او نیز اکنون کنار شما بود !!!

سال‌ها پیش از این
زیر یک سنگ
در گوشه‌ای از زمین
من فقط یک کمی خاک بودم
همین.

****
یک کمی خاک
که دعایش
دیدن آخرین پله آسمان بود
آرزویش همیشه
پر زدن تا ته کهکشان بود
خاک هر شب دعا کرد
از ته دل خدا را صدا کرد
یک شب آخر دعایش اثر کرد
یک فرشته تمام زمین را خبر کرد
و خدا تکه‌ای خاک برداشت
آسمان را در آن کاشت
خاک را
توی دستان خود ورز داد
روح خود را به او قرض داد
خاک
توی دست خدا نور شد
پر گرفت از زمین دور شد
****
راستی
من همان خاک خوشبخت
من همان نور هستم
پس چرا گاهی اوقات
این همه از خدا دور هستم ...

دیگراشــــــک نمی ریــــزم ؛
نـــمـیــدانــــــم دارم
  بزرگــ میشوم

یــــا سنگ

زندگی بار گرانی ست
که بر پشت پریشانی تُست
کار آسانی نیست
نان درآوردن و غم خوردن و عاشق بودن
پدرم
کمرم از غم سنگین نگاهت خَم باد

 

روزی نه چندان دورِ دور، او هم  نگاری بوده است...

هیچکس نمیهمد که خدا هم تنهایی اش رافریاد میکشد...!

"قول هوالله احد"

وقتی خاطره های آدم زیاد میشه دیوار اتاقش پر عکس میشه

 اما همیشه دلت واسه اونی تنگ میشه که نمیتونی عکسشو به دیوار بزنی