ایوون رویا
تنهایی ام را کســی شریک نیست از تنهایی دق کنــــد..!!!
مطمــــئن باش
دستِ احتــــیاج به سمت ِتــــو که هیـــچ
به سمت ِ خودم هم دراز نخواهم کرد...
شایـــد کــه تنهایی هایم
تا که معلوم شــــــــــــود سرش همیشه کلـاه میــرود
گنجشک میخندید,,به اینکه چرا هرروز بدون پولی برایش دانه میپاشم..
و من میگریستم برای اینکه حتی او هم محبت من را از سادگی ام میپنداشت......
برایم مثل آب خوردن بود
از همان آبهایی که می پرد
توی گلو وسالها سرفه میکنیم
گاهی با یک کلمه ،یک انسان نابود می شود .
مراقب بعضی یک ها باشیم....!!!
دیگر چه فرق می*کند؟
باشی یا نباشی...!
من "هر روز" با "تــــــــــو" زندگی می*کنم....!
بچه که بودیم بستنی مون رو که گاز می زدند قیامت به پا می کردیم!
چه بیهوده بزرگ شدیم! روحمان را گاز می زنند و می خندیم ...
میخواهم برگردم به روزهای کودکی ان زمان هاکه
پدرتنها قهرمان بود!!!
عشق تنهادراغوش مادرخلاصه میشد....
بالاترین نقطه ی زمین شانه های پدربود
بدترین دشمنانم خواهروبرادرهای خودم بودند.
تنهادردم زانوهای زخمی ام بودند...
تنهاچیزی که میشکست اسباب بازیهایم بود
ومعنای خداحافظ تافردا بود!!!!!!!!!!!!
من از هفت سنگ می ترسم
می ترسم آنقدر سنگ روی سنگ بچینم
که دیواری ماراازهم بگیرد
.
.
.
بیالی لی بازی کنیم
که در هررفتنی دوباره برگردیم
خدایا! دست پر آمده ام دستی پراز گناه چشمی پراز امید.
بمانم یا برگردم؟!؟