ایوون رویا
این روزها حالم همچون دایره ای می ماند
که هیچ گوشه ای از دنیا
برایش دنج نیست ...
دخـــتـــر جـــون
وقــتــی کــه نــاراحــتــی
وقـتــی کــه خـیـلـی غــم داری
وقــتــی کــه داری گــــریــــه مــیـکــنــی
شــایــد یـه پـسـر نـتـونــه پــا بــه پــات
اشــک بـریــزه و بـاهـات گـریـه کـنـه
ولــی بـه جـاش انـقـدر بـاهـات شـوخـی مـیـکـنـــه
انــقــدر ســر بــه ســـرت مـــیــــذاره
تـا جـایـی کـه بــیـن گــریـه هـاتــــــ بـخـنــدونـتــت
نــکـنــه این کـارشــو بـه پــای بـی احـسـاسـیـش بـذاریــا ....
مـیـدونــی چــی مـیـگـم ؟
آدمای دلتنگ...
وقتایی که خیلی بهشون خوش میگذره و میخندن یهو سرشون رو برمیگردونن اونوری یکم ثابت میشن یواش یواش چشماشون پر اشک میشه ..!
1.الان توی اینترنتی
2.الان توی وبلاگم هستی
3. یک انسان هستی
4.الان داری پست منو میخونی
5.تو نمیتونی با زبون بیرون بگی ژ
7.الان داری امتحان میکنی
8.الان خنده ات گرفت
9.اصلا ندیدی که عدد 6 رو جا انداخته ام
10.الان چک کردی ببینی واقعا جاانداختم عدد 6رو یا نه
11. الان باز خندیدی
12. نمیدونی که من یه عدد رو هم چند بار نوشتم
13. الان چک کردی ببینی کدومه
14. پیداش نکردی و داری بهم فحش میدی
15. ولی نمیدونی که منم دارم به تو میخندم چون منظورم
عدد 1 بود که 8 بار تا الان نوشتم .
آخر پاییز شد،
همه دم می زنند از شمردن جوجه ها !
بشمار ، تعداد دل هایی را که به دست آوردی..
بشمار ، تعداد لبخند هایی را که بر لب دوستانت نشاندی..
بشمار ، تعداد اشک هایی که از سر شوق و غم ریختی..
فصل زردی بود ... تو چقدر سبز بودی ؟؟
نه بهار با هیچ اردیبهشتی
نه تابستان با هیچ شهریوری
ونه زمستان با هیچ اسفندی
اندازه پاییز به مذاق خیابانها خوش نیامد
پـائیز مــهری داشـت کـه بـــَر دل هـر خیـابان مـی نشست . . .
گریه شاید زبان ضعف باشد
اما هروقت گونه هایم خیس میشود، می فهمم نه ضعیفم،نه کودکم ،بلکه پر از احساسم…
شاید کودکانه، شاید بی غرور
ازت ناراحت میشم یا عصبانی ..